نقد و بررسی انیمیشن Elemental
کارگردان: Peter Sohn
نویسندگان: Brenda Hsueh, Kat Likkel, John Hoberg
صداپیشگان: Leah Lewis, Mamoudou Athie, Ronnie Del Carman
ژانر: خانوادگی، درام، فانتزی
مدت زمان فیلم: 101 دقیقه
قابلیت دیدن با خانواده: بله
نمره Moviej2 به این انیمیشن از 10: 7.9
داستان انیمیشن Elemental در شهری رقم میخورد که همه عناصر اعم از آب، آتش، هوا و خاک با هم زندگی میکنند. سه عنصر آب، هوا و خاک به دلیل سازگاری بیشتر در مرکز شهر به سر میبرند اما شخصیتهای آتش در منطقهای جدا تحت عنوان (Fire Place) زندگی میکنند.
داستان درباره ی عنصر آتش جوانی به نام امبر و ارتباط عاشقانه او با عنصر آب احساساتی به نام وید است. انتخابها و رویاهای این دو خلاف عرف جامعه است. امبر و وید سعی میکنند به شناخت فرهنگی از یکدیگر برسند.
خب کمی درباره روند داستانی این انیمیشن حرف بزنیم که مهم ترین چیز هست:
داستان در باره دو عنصر آتش است، آشفا و همسرش که بعد از این که داخل شهرشون طوفان میاد و تقریبا ویرانی در پی دارد آشفا تصمیم میگیره تا با همسرش به شهر عناصر بره تا بتونه زندگیش رو از اول درست کنه.
بعد از ورود به شهر عناصر به دلیل اینکه عنصر آتش هستند به سختی میتوانند محلی را برای سکونت پیدا کنند و بعد از پیدا کردن محلی برای سکونت ما شاهد تولد شخصیت اصلی داستان یعنی امبر هستیم.
قبل از این که بخوایم ادامه داستان را بگیم بهتر هست کمی در ارتباط با شرایط شهر و عناصر دیگر صحبت کنیم.
شخصیتهای انیمیشن Elemental همانطور که گفته شده به چهار گروه از عناصر تقسیم میشوند:
عنصر آب?
آبها اولین شهروندان شهر Elemental بودند. حضور آنها آرام و بی دغدغه است. آبها احساساتی و از قشر مرفه جامعه عناصر هستند. نحوه شکل پذیری آب بسیار منحصر به فرد است. در استادیوم فوتبال، موج آب واقعی را میبینیم که هواداران عنصر آب تیم فوتبال، آن را درست میکنند. انیمیشن مورد نظر با همچین صحنههایی واقعیت دنیای انسانها را با تخیل به درستی به تصویر میکشد. همچنین آنها میتوانند به عنوان قطرهای کوچک زیست کنند و حتی در اسفنج فرو روند. این مواردی که گفتیم واقعا نشان دهنده خلاقیت نویسندگان و کارگردان این انیمیشن است.
شخصیت وید نمونه بارز یک انسان صلح طلب و بیتشویش است. وید شخصیتی مهربان و دلسوز است و تقریبا هر چیزی او را به گریه میاندازد، از فکر به یک پروانه نصف شده گرفته تا داستان عاشقانه و تعریف خاطرات همه این موارد میتونه اون رو احساساتی کنه و باعث گریه او شود. شخصیت پردازی وید کاملا با فیزیکش در تناسب است او لطیف و مهربان است و چشمانش همیشه نکات مثبت زندگی و اشخاص را میبیند.
عنصر هوا☁️
دومین پناهندگان به شهر عناصر گروه هوا هستند. ابرهای نرم و بامزهای که زود از کوره درمیروند و عصبانی میشوند و رعد و برق میزنند. آنها کاملا دو قطب مختلف دارند و در لحظه تغییر رویه میدهند. نظراتشان ثبات ندارد و دائما در حال تغییر حال و هوا هستند. بدنشان قابلیت تکه شدن دارد و ارتباط خوبی با عنصر آب دارند.
عنصر خاک?
سومین مسافران کوچ کرده به شهر Elemental خاکها هستند. کاراکتر سازی از خاکها یکی از بامزهترین شخصیتهای ساخته شده در دنیای انیمیشن است. بلوغ آنها با گل دادن نمایان میشود. آنها عناصری بازیگوش هستند و برای شیطنت با یکدیگر از هم میوه میچینند و هم را هرس میکنند و تقریبا با همه عناصر ارتباط خوبی دارند. با گذر زمان بر روی بدنشان جلبک رشد میکند و شهروندان پر ثمری در بین دیگر عناصر به شمار میروند.
عنصر آتش ?
چهارمین و آخرین مهاجران به دنیای عناصر آتشها بودند. که اولینشان مادر و پدر امبر هستند. آنها محله آتش را بنا کردند. آتشها تقریبا هیچ ارتباطی با دیگر عناصر ندارند. آنها عصبانی و صریح رفتار میکنند و از آب بسیار متنفرند. مدتها است که ارتباطشان را با دیگر عناصر قطع کردهاند و مانند طرد شدهها از اجتماع، گروه خودشان را تشکیل دادند.
امبر
شخصیت امبر خشمگین است و از پس شرایط بحرانی برنمیآید. او که با آتش قدیمی و سنتی آبی تغذیه شده است و عصبانیتی افراطی نسبت به دیگر اعضای خانواده دارد. کاراکتر امبر مستقل و قوی است و غم و اندوه را بروز نمیدهد در واقع او هرگز گریه نکرده است. تا زمانی که وید امبررو به خانوادش معرفی کرد.
همون طور که بالاتر گفتیم Elemental توانسته با خلاقیت و ایده دنیای انسان ها رو به زیبایی هرچه تمام تر در این انیمیشن به تصویر بکشه و واقعا یکی از نقاط قوت این انیمیشن همین موضوع است.
یکی دیگر از اقتباس های دنیای انسان ها در انیمیشن Elemental بخش بازی خانوادگی خانواده وید به همراه امبر بود که الهام گرفته شده از چالش های یوتیوب است. چالش Try Not To Cry و Try Not To Laugh یا همان سعی کن نخندی یا گریه نکنی که درون یوتیوب خیلی مشهور و پرطرفدار است.
وید با خلاقیت انیمیشن ساز زمانی که فکر اجرای سعی کن گریه نکنی به ذهنش میرسه حباب از داخل بدنش از پایین بدنش به سمت مغز حرکت میکنه و از وید خارج میشه که نشان از این موضوع است که فکری به ذهنش خطور کرده است.
این چالش یک نکته مهم در خودش جای داده است و آن اینست که ما برای اولین بار و آخرین بار شاهد گریه کردن شخصیت امبر هستیم کسی که در این چالش ادعا میکرد هرگز گریش نمیگیره.
یک فاصله طولانی دادیم ادامه داستان از این قراره که زمانی که امبر داره سخت تلاش میکنه تا بتونه مدیریت مغازه پدرش رو برخلاف خواسته خودش بدست بگیره چندین بار عصبانی میشه?? که یک بار درون زیر زمین منفجر میشه و منجر به نشتی در لوله های آب میشود و این نشتی باعث ورود وید به زندگی امبر میشود و باقی داستان که خودتون کاملا میدونید.
دیگه از داستان بگذریم چند تا نکته جالب داخل داستان با هم بررسی کنیم
امبر برای این که آب را تجربه کنه زیر پل میخواست دست به آب جاری بزنه اما به خاطر ترسش که از قبل در وجودش بود نتونست اما خب قصدش رو داشت.
زمانی که عکس گرفتن درون شهر دو عنصر فقط روشنایی امبر داخل عکس ها معلوم بود اما وید از این موضوع ناراحت نبود و حتی خوشحالم بود.
وید حاضر شد غذای آتشی بخوره نه به خاطر دروغش به پر امبر بلکه خاطر عشقش به عنصر آتش و امبر.
وید برای ابراز علاقش امبر رو به موزه قدیمی برد و شرایطی فراهم کرد تا او بتواند در زیر آب نفس بکشه و زنده بمونه تا به آرزوش یعنی دیدن گل برسه.
امبر با توانایی که داشت شیشه رو به شکل گل کرد و وید این گلی که توسط خود امبر درست شده بود و شبیه به همان گلی بود که امبر آرزوش رو داشت تا بتونه از نزدیک ببینه به عنوان هدیه و یک نماد به امبر داد.
مادر امبر فالگیریه که میتونه بفهمه دو نفر عاشق هم هستن یا نه از روی بویی که از چوب درست میشه توسط آتش همین موضوع باعث میشه که مادر آمبر به آمبر بگه که تو بدرد وید نمیخوری اما وید با بازتاب نور آمبر چوب رو روشن میکنه که مادر آمبر میفهمه واقعا از هم خوششون میاد جدا از این که عنصر ها یکی نیستند.
بعد از نشون دادن گل توسط وید به پیشنهاد وید دو عنصر همدیگه رو بغل میکند و نشون میدن میتونند خنثی باشند و فرمول شیمیایی هم رو عوض کنند.
همون طور که بالاتر گفتیم آب ها قشر مرفه جامعه هستن و شهر برای زندگی راحت آنها بهینه شده است. درون سکانسی وید به امبر میگه که تو چیزی داری که مردم دنبالشن.
منظورش از مردم عنصر های آب دیگه است که منظور دقیق ترش اینه که با این من قشر مرفه جامعه هستم اما عشق و خانواده رو با هیچ پولی نمیشه خرید.
مورد خنده دارد فیلم هم قبل از این که وید به امبر بگه که دوسش داره درون سکانس که کیفش شعله ور میشه به امبر میگه که تو خیلی هاتی.
آشفا در مرور خاطراتش در زمان ترک خانوادش برای شروع یک زنگی جدید اشاره به یک ادای احترام با ارزش در میان آتش ها میکنه و این نکته رو هم بیان میکنه که در زمان ترک خانه این ادای احترام رو نسبت به پدرش انجام داده است و پدرش هیچ پاسخی به او نسبت به این ادای احترام نمیده چون مخالف رفتن آشفا بوده.
در پایان انیمیشن امبر برای رفتن به دنبال رویا های خودش نیاز به ترک خانواده داره و زمان خداحافظی این ادای احترام رو نسبت به خانواده خودش انجام میده و پدرش آشفا هم دقیقا همین کار رو برای او انجام میده.
کمپانی دیزنی و پیکسار بعد از چندین شکست سنگین و پیاپی بالاخره توانستند با یک انیمیشن جدید و جذاب به شکست های پایاپی خودشون در سه سال اخیر پایان ببخشند. انیمیشن Elemental توانست تا کمی به دیزنی و پیکسار برای خروج از شرایط سختی که دچارش شده بودند کمک کند.
البته باید این نکته رو هم متذکر بشیم که انیمیشن Elemental دچار ضعف هست به خصوص در بخش داستان که ما شاهد یک داستان تقریبا تکراری هستیم که فقط شخصیت های آن تغییر پیدا کردند. ولی باید منطقی باشیم و انتظار خودمون رو نسبت به پیکسار و دیزنی به خاطر 3 سال گذشته و عملکرد ضعیفشون پایین بیاریم و از این ضعف عبور کنیم و از دیدن این انیمیشن و دنیای جذابش لذت ببریم.
نکته ای که در ارتباط با نقد ما وجود دارد اینست که شاید با خودتون بگین که چرا ما فداکاری های وید رو طوره دیگه ای بیان کردیم چون درون سکانس های ابتدایی فیلم آب روی مادر امبر میریزه اتفاق خاصی نمیافته یا درون سکانس ترکیدن لوله، آب روی امبر میریزه تازه آب جاری هم میریزه اما با خوردن تکه ای چوب برطرف میشه و این موضوع داشت به ما نشان میداد که اگر آب به آتش برخورد کنه چه اتفاقی میافتد.
در انتها
انیمیشن Elemental میتونه شما رو به درستی تحت تاثیر قرار بده یادتون گفتم آمبر فقط یک بار گریه کرد اما شما موقع خواندنش با خودتون نگفتین که من اشتباه گفتم چون امبر دوبار گریه کرد که مربوط به سکانسی بود که وید بخار شده جلوی خانوادش داره گریه میکنم البته شما شاید متوجه نشده باشین چون امکان داره با گریه خودتون یکی شده باشه.
تریلر منتشر شده از Elemental